سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خانه ی دوستی ما اینجاست


ساعت 10:32 صبح سه شنبه 88/8/5

 

امروز خونه نبود ؛ خونه ای ساکته ساکت ... الان دیگه باید پیداش بشه ...اوه اوه اوه یه زلزله ی 6 ریشتری ... حالا خودتون میفهم...

 

_ به به به آبجی بزرگه ... میبینم که اومدی توی نت !

_ اولا" که سلامت کو؟ دوما" که باز پریدی توی حرف من ؟ سوما" ...

_ خب ببخشید فکر کنم پشت در جامونده میرم بیارمش...

_چیو ؟ 

_ سلامم رو دیگه ! میرم بیارمش !

_ دیوونه ... داشتم میگفتم خودتون که دیدید فکر کنم چهار ستون وبلاگ فرو ریخت ... همیشه همیین طوریه ... نمیدونم کی یاد میگیره که بزرگ باشه ...

حالا نمیدونم یه دفعه کجا غیبش ...

_سلااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهت آبجی بزرگه ... زود ؛ تند ؛ جواب بده چون میدونی که جوابش واجبه .

_ علیک سلام ... نه ... تو یاد نمیگیری وسط حرف بزرگترت نپری اصلا " من میرم شام بخورم... خوشم نمیاد بیای دنبالما ؟!

_ لوس ! مگه من چی گفتم ؟ خب ببخشید... خوبه ؟ کجا میری با تو ام .... دارم باهات حرف میزنما ! بعد به من میگه یاد نمیگیری ... فکر کنم منم گرسنه ام

کجا رفتی واسه منم شام بیار ....آبجی بزرگه ... !!!


¤ نویسنده: قاب سنگی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:31 صبح سه شنبه 88/8/5

سلام من آبجی کوچیکه ام ... من دوست دارم مث آبجی بزرگه باشم به نظرتون اسمم چی باشه خوبه؟ آلبوم سنگی چطوره ... نه کلیشه ای میشه اسمم باشه

 ... بگو دیگه ... چی ؟ ... آهان خوب اومدی ... امواج سرکش . بهم میاد نه ؟ البته من دختر آرومی ام ... خب نزن باشه دروغ گفتم خیلی ام شلوغ و پر انرژی ام خب به هر حال باید عادت کنید ببخشید منم از عادت کردن به این آدمایی که زود عادت میکنن بدم میاد ... حالا شدم کپی خواهر بزرگه ! نه؟

میخوام از این به بعد واستون مطالب توپ بزنم ... همچین که وبلاگ بترکه ... بومب !!! سعی میکنم با تنوعش حال کنید ...

منتظر پیغام های جدیدم باشید

 تابعد...


¤ نویسنده: قاب سنگی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:30 صبح سه شنبه 88/8/5

آیا باور کنم آنان را که خدایت میدانند... میسوزانی

 هیچ گاه نخواهم دانست که چقدر دوستم داری به من بفهمان چقدر دوستت دارم ...

 

بنای عفوت گر نبود این همه در از چه گشودی به روی ما ؟

بگو یا که نگفتی اگر بسوزانی ام همه را خواهم گفت از غشق بازی نهانمان ...

 

عصیانت اگر کردم نه این که ندیدیمت ... بزرگ دیدیمت ... خدا خدا خدا دیدمت ...

بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم شاید خدا پشت خط باشد ...


¤ نویسنده: قاب سنگی

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
14
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
22755

:: درباره من ::

خانه ی دوستی ما اینجاست

قاب سنگی
من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست / بر درش برگ گلی میکوبم / روی آن با قلم سبز بهار مینویسم : خانه ی دوستی ما اینجاست؟ تا دگر بار نپرسد سهراب : خانه ی دوست کجاست ؟

:: لینک به وبلاگ ::

خانه ی دوستی ما اینجاست

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

جملات کوتاه[2] . جملات مثبت[2] . جملاتی از بزرگان . جمله . چای با طعم خدا . شعر عرفانی . . دکتر شریعتی . سخنانی از بزرگان . شریعتی . انرژی مثبت . جملات عاشقانه از دکتر شریعتی . جملات فلسفی .

:: آرشیو ::

آبان 88

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

صراط مستقیم

:: لوگوی دوستان من::



:: خبرنامه وبلاگ ::